عشق بيداد من
باختن يعني لحظه عشق
جان سرزمين يعني يعني
زندگي پاک من عشق ليلي و
در عشق يعني ... شدن
كلبه وامق و
يعني عذرا
عشق شدن
من عشق
فرداي يعني
كودك مسجد
يعني الاقصي
عشق من
يعني به هم عشق سوختن
چشمهاي يكجا يعني كردن
پر ز و غم دردهاي گريه
خون/ درد بيشمار
عشق من
يعني الاسرار
كلبه مخزن
اسرار يعني
برچسبها:
کـــارم از یکـ ـــی بــــود یکـ ـــی نبــــود ,
گذشتـ ـــه اســــت...
مـ ـــن در اوج قصـ ـــه گــــم شــــدم ....
عشـ ♥ـــق یعنــــی :
یکـ ـــی بــــود و یکـ ـــی " نـ ـــآبـ ـــود "
برچسبها:
خـــدایـا !
مــــن دلـــــم قـــرصـه !
کــسی غـیـــر از تـــــو با مــــن نیســـت
خیالــــت از زمـیـــن راحــــت، کــه حـتی روز روشــــن نیســت
کــسی اینـــجا نـمی بینه، کــه دنـیا زیـــر چشــماتـه
یـه عمـــره یادمــــون رفـته، زمیــــن دار مــکافـاتـه
فـــرامــوشــم شـــده گاهی، کـه ایــن پایـیـن چـــه هــا کــــــردم
که روزی بایــد از اینجــا، بازم پیش تــــو برگــردم
خـــدایا وقـــت بـرگشـتن، کمی با مـــن مـــــــدارا کـــن
شنـــیدم گــرمه آغـــوشـت، اگــه میشه منــم جـا کــن…
برچسبها:
کجــــــا رفـتی ؟
چــــرا تنهـــا ؟ چــــرا بــی مـــن ؟
نگفــتی زوده ایـــن رفـتـن ،
بــه دنبــال چـــه پـایـانی ، خــلافــــ جـــاده ایستـــادی ؟
چـــــرا تا عـــادتت کــردم ، بــه فکــر رفـتن افتــادی ؟
چــرا بایــــد به تنهــایی ، دوبـاره بی تـــو بــرگـردم ؟
کجـــای قصـــه بـد بــــودم ؟ کجــای قصــه بـد کــردم ...؟
برچسبها:
چند وقتیست هرچه میگردم
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمیکنم
نگاهم اما
گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد
ومن همیشه به دنبال کسی میگردم
که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید ...
برچسبها:
حسی که امروز قلبم را فراگرفته است
حس خوب باتوبودن است
تا انتهای دنیا
حسی که تو درقلبم نشانده ای
حس غریبی است
چیزی شبیه عشق
اما غمگین
به غمگینی چشمانت به شیرینی لبهایت
برچسبها:
" تــــــــــو " !!
همــانــے ڪـہ همــیـشـہ
" בوســتـش בارم "
همــانـے ڪـہ تــا غــصـّـہ ام مے گیــرב ســر و ڪلّـــہ اش پــیــدا مے شوב
و تــا مــرا نـخنـבانـב בســﭞ بـرבار نمے شوב
هـمـانے ڪـہ همــیــشـہ پـــُـر اسـﭞ از
شـور و شـاבے و زنـבگے ...
" تــــــ♥ــــو "
همیشه هــمــانے ....
برچسبها:
" تــــــــــو " !!
همــانــے ڪـہ همــیـشـہ
" בوســتـش בارم "
همــانـے ڪـہ تــا غــصـّـہ ام مے گیــرב ســر و ڪلّـــہ اش پــیــدا مے شوב
و تــا مــرا نـخنـבانـב בســﭞ بـرבار نمے شوב
هـمـانے ڪـہ همــیــشـہ پـــُـر اسـﭞ از
شـور و شـاבے و زنـבگے ...
" تــــــ♥ــــو "
همیشه هــمــانے ....
برچسبها:
پـسر دختـر زیبـایی را دیـد ، شیـفتش شـد . چنـد ساعـتی با
هم تـو خیـابون قـدم
میـزدن کـه یـهو بنــز گــرون قیـمت جلـوی پـاشـون تـرمـز زد .
دختره به پسره گفت
: خوش گذشـت ! ولـی نـمیتونـم همیـشه پیاده راه بــرم بای
... نشسـت تـوی ماشیـن
، راننده بهش گفت : خانـم ببخشیـد مـن رانـنـده ایـن آقـا
هستـم لطفـا پیــاده
شیـد
برچسبها:
بی تو بودن بغض منو باز نازنین شکسته
دوری تو دل منو از عشق کرده خسته....
چیکار کنم ما دو تا کنار هم باشیم؟
چیکار کنم تا تو آغوش هم نفس بکشیم!؟
گلومو بغض گرفته و دلم هوای گریه داره....
چیکار کردی با دلم که بی تو اینجوری بی قراره؟!
برچسبها:
, ” آینــــده ای ”خواهـــم ساخت که
” گذشتــــه ام ”جلویــــش زانــو بزنــــد …!
قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم …!
برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود,
آنـــقـــدر خوشبخت می کنــــم کـــــه ,
به هر روزی که جای" او" نیستی به خودت" لعنت "بفرستی
برچسبها:
آرام شـــــدهام...
مثـــــل درخـــــتی در پـــاییز...
وقتـــی تمام برگـــــــ هایش را...
بـــــاد... برده باشد...!!!!
برچسبها:
باز باران
بی ترانه
گریه های بی بهانه
می خورد بر سقف قلبم
باورت شاید نباشد
خسته ست این قلب خستم
برچسبها:
حرفهایی هستند که
اگر نگویی میمیری
اگر بگویی میمیرند...!
تا ابد در دلت می مانند
و با تو زندگی میکنند
بی آنکه گفته شوند...!
برچسبها:
اگرعشق مردن است برایت میمیرم . . .
اگرعشق دیوانگیست برایت دیوانه ام . . .
اگرعشق دوستیست به تمام مقدسات عالم قسم که دوستت دارم
برچسبها:
ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي ميگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت ندارم چشماي مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تير خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقـــت بود
بشنواين التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
برچسبها:
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!!
برچسبها:
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!
اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!
گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !
از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!
چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!
چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!
صدای فریادم را همه شنیدند جز او که باید میشنید!
اشکهایم را همه دیدند!
آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!
گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،
فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!
حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم !
اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !
اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!
آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !
گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!
برچسبها:
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه
خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره
بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره
خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه
نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه
خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه
خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن
بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی
از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی
خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه
چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه
خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون
خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن
خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت
اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت
خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت
دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت
خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه
که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه
خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی
تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی
خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی
از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی
خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره
برچسبها:
کابوس تنهایی!!!
من در این اندیشه که چرا تنهایم...
من در این اندیشه که چرا بی تابم...
که چرا آدمک های این شهر سخن عشق نمی فهمند هیچ...
من در این اندیشه که دلم در پی توست...
من در این اندیشه که نرو دور نشو...
من در این اندیشه که بی قراری هرشب...
من در این اندیشه که چرا نیست خوابی بر من...
گویی کابوس ها بر در چشمانم رخت گشوده باشند...
من در این اندیشه تنهایم...تنهایم..
این سؤال است در ذهن که چرا او نماند؟!!!
دل او رحم نداشت یا که جنس دل او هم سنگ بود؟!!!
من در این اندیشه،باز هم تنهایی...
آن زمان که افتاد مهر او بر دل من ...
من در این اندیشه که چرا او نفهمید هرگز...
شاید او نیز مانند همه قفل بسته به در چشمانش...
تا که چشمان قشنگش با نگاهی غمبار شادیش کم نشود...
شاید او می دانست بخت ننگین مرا...
من و تنهایی و غم، از گذرگاه زمان می گذریم...
زندگی زیبا نیست...
زندگی تکرار جان فرسودن آدم هاست...
عشق ها بی رنگ است...
عشق ها تاوان انسان بودن آدم هاست...
نتوان کاری کرد...
زندگی اجبار است...زندگی اجبار است...!
برچسبها:
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه مکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن
برچسبها:
نمی دونم از کجا شروع کنم قصهء تلخ سادگی مو
نمی دونم چرا قسمت می کنم روزهای خوب زندگی مو
چرا تو اول قصه همه دوستم میدارن
وسط قصه میشه سر به سر من میزارن
تا میاد قصه تمام شه همه تنهام میزارن
می تونم مثل همه دورنگ باشم دل نبازم
می تونم مثل همه یه عشق بادی بسازم
تا با یک نیش زبون بترکه و خراب بشه
تا بیان جمش کنن حباب دل سراب بشه
می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی
می تونم درست کنم ترس دل و دلواپسی
میتونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم
میتونم پشت دلا قایم بشم کمین کنم
ولی با این همه حرف ها باز منم میشم مثل اونا
یه دوروغگو میشم همیشه ورد زبونها
یه نفر پیدا بشه بهم بگه چی کار کنم
با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم
من باید از کی بفهمم چه کسی دوسم داره
تو این دنیا اصلا یه عشق واقعی وجود داره...
برچسبها:
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند … !
برچسبها:
❤آرزوی مــن این است زیر سقف این دنیا ❤
❤من برای تو باشم ❤
❤ وتو برای من تــــنهـــــــا ❤
برچسبها:
اون که فدای عشقه ، ترسی به دل نداره
همیشه با تبسّم ، رو غصّه پا می ذاره
دیدی به سینه ی تن ، زدم چو شیشه بر سر
بی اعتنا گرفتم ، دنیای رنگ و وارنگ
به هرکه شد دلبسته ، دلم را شکسته
کنار هرشکسته ، نشسته عمر خسته
ز نارفاقتی ها ، پریشون پریشون
ز بی محبّتی ها ، پشیمون پشیمون
برچسبها:
زندان بان برســـرم فریاد زد:هــی..تــو
آزادی!.
و صـــدای گامهای غریبه ای
دیـر آمده اے رفیــــــ~ــــق...
اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به یاد مرگ . . .
بر لوح شیشه ای قلبت بنویس: یا تو و عشق،
یا من و
مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگـــــــــــــــ
برچسبها:
برچسبها:
غــــــــــم که نوشتن ندارد
نفوذ می کند در استخوان هایت
جاسوس می شود در قلبت ...
آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون ...
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها: